حضرت زُهره ی زهرای حرم آمده است
زینت شانه ی سقای حرم آمده است
رفت خورشید ز رو وقت درخشیدن تو
ماه بیچاره شد از موقع تابیدن تو
کاشف الکرب حسین بعد عموجان هستی
می رود غم ز دلش در عوض دیدن تو
چه قدر در دل دریای عمو جا داری
نشود خسته ابالفضل ز بوسیدن تو
خنده بر صورت زهرایی تو می آید
عمه ات هست فقط عاشق خندیدن تو
علیِ اکبر و عباس و حسین و زینب
آب گردد دلشان موقع رنجیدن تو
مهربان دختر ارباب، گدایی به خدا-
دست خالی نرود موقع بخشیدن تو
کودک و این همه اوصاف و جلال و جبروت
به خدا نیست غلط معجزه نامیدن تو
محشری، معجزه ای، بی بدلی غوغایی
دختری نیست به اندازه ی تو بابایی
شاعر : محمد حسین رحیمیان
فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه