عباس عبدی از دستگیرشدگان فتنه ۸۸ در یادداشتی در روزنامه اعتماد نوشت: «دین به منزله نهادی مهم که به صورت سنتی اثرگذاری چشمگیری در جامعه داشته و نقش مهمی در تهذیب اخلاقی و انسجام اجتماعی ایفا میکرده است، در عمل و به دلیل ادغام شدن نسبی با نهاد دولت، کارایی مستقل خود را از دست داده و دیگر چون گذشته اثرگذاری مناسب را ندارد و فاقد نفوذ کلام شده است. به ویژه آنکه گرایش شدید به شکل گرایی و مناسک گرایی دینی، آن را از محتوای گذشته خود تهی کرده است.
نهاد دین آنچه را که از ارتباط نزدیک با نهاد سیاست به دست آورده به بهای از دست دادن اثرگذاری بر مردم و جامعه است. کافی است میزان مراجعه و حضور مردم در سازمانها و مراسم دینی مثل مساجد، هیأتهای مذهبی، نمازهای جمعه و…را با گذشته مقایسه کنیم. مقایسهای که از طریق مشاهده مستقیم نیز قابل انجام است. در نقطه مقابل میتوان روی آوری به مراسم و سازمانها و برنامههای عرفی و غیرمذهبی (و نه لزوماً ضدمذهبی) را در نظر گرفت که در مسیر رو به رشد قرار دارند».
عبدی در ادامه نوشت: «مطالعاتی که در ماههای اخیر انجام شده، نشان دهنده کاهش التزام به مناسک و عبادات است. در حالی که انتظار میرود که در جامعه دینی و با حمایت رسمی، این روند بهبود پیدا کند. مقایسه یافتههای پژوهشی سال ۱۳۵۳ علی اسدی با یافتههای کنونی در میزان مسجد رفتن و نماز و روزه انجام دادن، نشان دهنده این تفاوت چشمگیر است».
عبدی مدعی شده است که کنار هم قرارگرفتن دین و سیاست، اثرگذاری دین را از بین برده است! وی همچنین مدعی شده است که التزام به مناسک و عبادات، در دوره طاغوت نسبت به دوره فعلی-نظام جمهوری اسلامی-بیشتر بوده است!
وی پیش از این مدعی شده بود که «در مواجهه با مسئله مشروب خواری باید همانند دوره طاغوت عمل کنیم»! و در ادامه مدعی شده بود که «باید همانند برخی کشورهای اروپایی، مواد مخدر را آزاد کنیم»! و علاوه بر این مدعی بود که «الگوی پیشرفت ایران در ۵۰ سال آینده، خیالی است»!
این اظهارات عباس عبدی، مصداقی دیگر از نیت درونی و ذات واقعی جریان به ظاهر اصلاح طلب است.
رهبر معظم انقلاب-اردیبهشت ۹۵- در دیدار مدیران، مدرسان و طلاب حوزههای علمیه تهران از «اسلام ارتجاعی» و «اسلام آمریکایی» به عنوان دو لبه یک قیچی یاد کردند که به مقابله با «اسلام ناب محمدی (ص)» برخاستهاند. اصلیترین ویژگی «اسلام ارتجاعی» اعتقاد به جدایی دین از سیاست است و اصلیترین خصوصیت «اسلام آمریکایی» عدم اعتقاد به ظلمستیزی و مبارزه با ظالمان و ستمگران است.
امام خمینی (ره) در صفحه ۱۱ کتاب ولایتفقیه تاکید کردهاند: ««نسبت اجتماعیات قرآن با آیات عبادی آن از نسبت صد به یک هم بیشتر است. از یک دوره کتاب حدیث که حدود پنجاه کتاب است و همه احکام اسلام را دربر دارد، سه، چهار کتاب مربوط به عبادات و وظایف انسان نسبت به پروردگار است. مقداری احکام هم مربوط به اخلاقیات است و بقیه، همه، اجتماعیات و اقتصادیات، حقوق و سیاست و تدبیر جامعه است».
نسبت «یک به صد» یعنی احکام و آیات مربوط به اجتماعیات و سیاسیات صد برابر آیات مربوط به احوال فردی و شخصی است؛ بنابراین کسانی که دین را جدای از سیاست میدانند و این عقیده انحرافی را ترویج میکنند، بخش اعظم و گستردهای از دستورات اسلامی را قابل اجرا نمیدانند و این، نمیتواند مفهومی غیر از کنار گذاشتن اسلام داشته باشد.
جریان سیاسی خاص که پیشنهاد جدایی دین از سیاست را مطرح میکند، همان جماعتی است که ایستادگی در مقابل باجخواهی دشمنان بیرونی و مخصوصاً آمریکا را «تنشآفرینی»! و دفاع از منافع ملی را «تندروی»! و «افراطیگری»! میداند.
فرآوری و تنظیم مطلب : سایت رهبران شیعه